۱۲ عقرب ۱۳۹۰ ساعت ۱۸:۴۳

عبدالقیوم سجادی:

با توجه به بازی‏های گذشته، نگاه افکارعمومی به پیمان راه‏بردی مثبت نیست

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل - سرویس سیاسی


با توجه به بازی‏های گذشته، نگاه افکارعمومی به پیمان راه‏بردی مثبت نیست

سیدعبدالقیوم سجادی؛ نماینده مردم غزنی در مجلس نمایندگان طی مصاحبه اختصاصی راجع به اینکه امریکا با استقرار پایگاه های دایمی در افغانستان چه اهدافی دنبال می کند؟ به خبرنگار صدای افغان (آوا) گفت: ایجاد پایگاه های نظامی در افغانستان بیش از هر چیز در راستای تامین منافع ایالات متحده امریکا در منطقه و در مجموع تثبیت موقعیت سیاسی امریکا در سطح جهان است.
وی افزود: در این ارتباط می شود به صورت مشخص به بهره برداری از ظرفیت های اقتصادی منطقه، کنترول بر منابع قدرت سیاسی در منطقه و مهار رقبای منطقه‏یی که ایالات متحده امریکا در منطقه نام برد.
او در مورد اینکه استقراراین پایگاه ها چه پیامدهای در سطح منطقه‏یی و بین المللی به دنبال دارد، گفت: با دو گزینه ما رو به رو هستیم، در نگاه خوش بینانه در صورتی که یک تضمین و تعهد از جانب ایالات متحد امریکا باشد، ممکن است این پایگاه ها بتواند کمک کند برای مهار هراس‏افکنی و شورشیانی که در منطقه وجود دارد، اما این ً یک نگاه خوش بینانه است.
آقای سجادی اضافه کرد: با نگاه دیگر می توان گفت که ایجاد این پایگاه ها بیش از اینکه در راستای منافع افغانستان باشد، به خاطر تامین منافع ایالات متحده امریکا خواهد بود. در بده و بستانی که میان یک قدرت ضعیف و یک قدرت قوی صورت می گیرد، طبیعی است که بازی به نفع قدرت بزرگ تمام خواهد شد.
وی در پاسخ به اینکه افکار عمومی افغانستان با این طرح چگونه برخورد خواهند کرد گفت: با توجه به 10 سال گذشته بازی هایی که به عنوان مبارزه با هراس‏افکنی در کشور ما ادامه داشته و هنوز مردم افغانستان شاهد ناامنی‏ها بوده و برخورد دوگانه ایالات متحده امریکا در امر مبارزه با هراس‏افکنی و چشم‏پوشی از حمایت ها و منابع تمویلی هراس‏افکنی در منطقه (پاکستان) همه این ها ذهنیت مردم افغانستان را نسبت به ایالات متحده امریکا به شک و تردید روبه رو ساخته است.
او افزود: من فکر می کنم که اگر طرح پیمان راه‏بردی در یک نظرسنجی آزاد گذاشته شود، افکار عمومی افغانستان نسبت به این قضیه نگاه مثبت نخواهد داشت.
آقای سجادی درباره اینکه آیا امریکایی ها با استقرار این پایگاه ها به اهداف از پیش تعیین شده خود خواهند رسید گفت: ایالات متحده امریکا اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی را در منطقه دنبال می کند، اما من فکر می کنم از نظر منافع ملی آن ها خود ایجاد پایگاه های دایمی می تواند یک بخش از اهدافی باشد که به او دست پیدا می کند، در صورتی که موافقت جانب افغانستان را بگیرد.
وی اضافه کرد: از نظر منافع مردم افغانستان و حکومت افغانستان، فکر می کنم که تهدیدها و خطرهای جدی را پیش روی منافع ملی افغانستان قرار خواهد داد، به خصوص اینکه هیچ گونه تضمین جدی از سوی ایالات متحده امریکا در امر مبارزه با هراس‏افکنی و آوردن ثبات و امنیت در افغانستان و برچیدن پناه‏گاه‏های هراس‏افکنان در منطقه وجود ندارد.
او در قسمت اینکه قرار بود این پیمان بعد از نشست بن امضا شود علت پیش افتادن آن را در چه می‏دانید گفت: قبل از این ها قرار بود این پیمان امضا شود، اما فضای سیاسی زیاد مساعد نبود. برای امضای پیمان و حالا تلاش هایی که صورت گرفته با امضای معاهده‏های راه‏بردی با هند و حالا با فرانسه، تا حدودی افکارعمومی را قانع ساختند بر اینکه امضای پیمان استراتژی یک چیزی بسیار سنگین نیست؛ بل یک چیزی معمول است. در روابط همکاری بین کشورها به طبعً انتخاب زمان به صورت آگاهانه به گونه‏یی انتخاب می شود که شانس برای موفقیت وجود داشته باشد.
آقای سجادی درباره اینکه گفته می شود امریکا با امضای این پیمان می تواند در امر مبارزه با هراس‏افکنی از افغانستان استفاده کند، آیا تضمینی وجود دارد که امریکا به بهانه مبارزه با هراس‏افکنی یکی از کشورهای همسایه و یا کشور دیگری را تهدید نکند؟ گفت: هیچ تضمینی نیست. بر اساس مسوده‏یی که حداقل ما در اختیار داریم برای بحث پیمان راه‏بردی نگرانی‏های جدی وجود دارد.

##############################

نگاهي به کنفرانس بین‏ المللی استانبول در باره‌ي افغانستان/ کوثری

به هر حال جامعه جهانی و حکومت افغانستان اگر بر مذاکره با طالبان برای صلح تاکید دارد باید جایگاهی برای آن‏ها در این کنفرانس‏ها قائل باشد. طالبان را نیز می‏توان با وساطت کشورهای همچون عربستان سعودی به عنوان حامی قدیمی این گروه و کشوری که روابط گسترده‏ای با سران طالبان در گذشته و حال داشته است به این قبیل کنفرانس‏ها دعوت نمود.
کد خبر: ۱۶۴۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۸/۱۲ - ۱۶:۱۹

کنفرانس بین‏ المللی استانبول با نام «کنفرانس بین المللى امنیت و همکارى در قلب آسیا» عصر روز چهارشنبه به وقت تركیه با انتشار یک بیانیه‌ پایان یافت.

در بیانیه پایانی این کنفرانس که با شرکت کشورهای چین، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان، پاکستان، ایران، هند، روسیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ایالات متحده آمریکا، جاپان و برخی از کشورهای اروپایی برگزار شده بود، بر همکاری‏های منطقه‏ای جهت تامین امنیت و ثبات در افغانستان تاکید کردند.
کشورهای اشتراک کننده در این کنفرانس ضمن حمایت از برنامه‏های حکومت افغانستان برای تامین امنیت و همچنین فرایند مصالحه و انتقال مسؤولیت‏های امنیتی  اعلام کردند که یک افغانستان صلح آمیز با نهادهای کارامد برای همکاری‏های موفقیت آمیز از اهمیت قابل ملاحظه‏ای برخوردار است.
پیش از این کنفرانس نیز نشست سه جانبه‏ای میان افغانستان، پاکستان و ترکیه برگزار شد که در آن ضمن تاکید برهمکاری‏های نزدیک پاکستان و افغانستان بر همکاری مشترک این سه کشور در پیگیری ترور برهان الدین ربانی نیز تاکید شد.
از یک نظر ممکن است این نشست سه جانبه و همچنین کنفرانس استانبول در شرایط کنونی کمک زیادی به یافتن راه‏هایی برای برقراری صلح در افغانستان نماید. مشکلات موجود در افغانستان ابعادی داخلی، منطقه‏ای و بین المللی دارد. بر همین اساس برای حل مشکلات افغانستان غیر از تلاش‏های داخلی به تلاش‏های منطقه‏ای و بین‏المللی نیز نیاز است. کنفرانس استانبول را می‏توان در جهت همین تلاش‏ها دانست. این که کشورهای درگیر در موضوع افغانستان با نشستن بر سر یک میز به صراحت نظرات و دیدگاه‏های خود را بیان کنند کمک زیادی به درک متقابل یکدیگر می‏کند. البته رسانه‏ای شدن این کنفرانس خود مانع صراحت لهجه دیپلمات‏ها می‏گردد و ممکن است برخی ملاحظات سیاسی مانع اظهار نظرهای واقعی گردد. با این حال این کنفرانس می‏تواند زمینه‏ی خوبی برای آغاز گفت‏وگوهایی باشد که به پیشبرد صلح در افغانستان کمک نماید. پاکستان، روسیه، هند، ایران، آمریکا، چین و ... بازیگرانی هستند که نقش مهمی در برقراری صلح در منطقه دارند. کنفرانس‏هایی همانند کنفرانس استانبول مقدمات خوبی را برای بیان دیدگاه‏ها و سپس نزدیک کردن دیدگا‏ه‏ها درباره موضوع افغانستان فراهم می‏کند.
این موضوع را می‏توان در اظهارات دیپلمات‏های غربی درباره این کنفرانس مشاهده کرد. خبرگزاری رویترز در گزارشی به نقل از دیپلمات‏های غربی موضع‏گیری‏های چین در استانبول را متفاوت از گذشته و بسیار فعال دانست.
دیپلمات‏های غربی به این خبرگزاری گفتند که چینی‏ها برای اولین بار نقش فعالی در تهیه پیش نویس بیانیه نهایی کنفرانس در تشریح همکاری‏های منطقه‏ای در مورد امنیت افغانستان ایفا کردند.
همچنین یک دیپلمات دیگر گفت: «پیش از این وقتی در نشست‏های مربوط به افغانستان شرکت می‏کردیم، همسایگان این کشور ساکت می‏نشستند، اما اینجا سر رشته را به دست گرفته اند و این چیزی است که ما می‏خواهیم. چینی ها برای اولین بار خیلی جامع و مثبت بودند، واقعا می‏شد نقش برجسته چین در منطقه را دید، با صدایی رساتر از هر زمان.»
این اظهارات درکنار اظهارات شرکت‏کنندگان در کنفرانس نشان دهنده تغییر در نظر و رفتار کشورهای درگیر در موضوع افغانستان می‏باشد. وزیر خارجه ایران ضمن مخالفت صریح با ایجاد پایگاه‏های نظامی خارجی در افغانستان، از عملکرد ناتو در افغانستان به شدت انتقاد کرد. نماینده انگلیس از پاکستان خواست تا با توجه به رابطه‏ای که با شبه نظامیان دارد طالبان را به صلح دعوت نماید. معاون وزیر خارجه چین از جامعه جهانی خواست تا به حاکمیت ملی افغانستان احترام بگذارد و حل مسئله افغانستان را در آشتی میان افغان‏ها بیان کرد.
گفت‏وگوهای مستقیم زرداری و کرزی در نشست سه جانبه میان افغانستان، پاکستان و ترکیه نیز می‏تواند کمک زیادی به روابط این دو کشور که پس از ترور برهان الدین ربانی رو به تیرگی گراییده بود، نماید. امضای پیمان همکاری‏های امنیتی و همچنین تمرینات نظامی مشترک میان این سه کشور از نشانه‏های بهبود در روابط افغانستان و پاکستان است. مهم‏تر آن که ترکیه با خواست افغانستان و پاکستان قرار شد در پیگیری ترور استاد ربانی همکاری نماید که این خود ممکن است سرآغاز فضاهای جدید در روابط افغانستان و پاکستان باشد.
از منظری دیگر این کنفرانس زمانی می‏تواند به برقرای صلح و امینت در منطقه و افغانستان کمک نماید که بر روی مشکلات اصلی افغانستان با دیدی واقع بینانه تمرکز نماید. چکیده مباحث نشست سه جانبه و کنفرانس استانبول تاکید بر برقرای صلح افغانستان و حمایت جامعه جهانی از این روند بود. با این حال استراتژی افغانستان و جامعه جهانی در برقراری صلح هنوز در هاله‏ای از ابهام قرار دارد. تاکید صرف بر مذاکره مستقیم با طالبان که چارچوب مشخصی نداشت تا پیش از ترور استاد ربانی استراتژی حکومت افغانستان بود که سایر کشورها هم از آن حمایت می‏کردند. پس از ترور استاد ربانی تیم رئیس جمهور کرزی پس از مشوره‏هایی با فرماندهان سابق جهادی و بزرگان قومی و همچنین شورای علما اعلام کرد که دیگر حاضر با مذاکره با طالبان نیست و خواستار مذاکره مستقیم با پاکستان شد. همانند قبل کشورهایی همانند آمریکا و هند و ... از این استراتژی نیز حمایت کردند. پس از آن آمریکا از پاکستان خواست تا با استفاده از ارتباطاتی که با شبه نظامیان دارد طالبان را راضی به مذاکره نماید. پاکستان نیز ضمن تکذیب ارتباط با شبه نظامیان، نقش خود در صلح در منطقه را بسیار مهم خواند. تیم رئیس جمهور کرزی پس از مدتی در اظهاراتی دیگر اعلام کرد که درهای مذاکره همچنان به روی طالبان باز است. با این حال شبه نظامیان طالبان در مقابل این اظهار نظرها اعلام کردند که تا هنگامی که آمریکایی‏ها در افغانستان حضور نظامی دارند حاضر به مذاکره نیستند.
به هر حال جامعه جهانی و حکومت افغانستان اگر بر مذاکره با طالبان برای صلح تاکید دارد باید جایگاهی برای آن‏ها در این کنفرانس‏ها قائل باشد. طالبان را نیز می‏توان با وساطت کشورهای همچون عربستان سعودی به عنوان حامی قدیمی این گروه و کشوری که روابط گسترده‏ای با سران طالبان در گذشته و حال داشته است به این قبیل کنفرانس‏ها دعوت نمود.
ولی اگر جامعه جهانی و حکومت افغانستان سعی بر مقابله فیزیکی با طالبان دارند چرا با تاکید بر مذاکره و مصالحه زمان کشی کرده و جنگ افغاستان را فرسایشی می‏کنند؟ شاید بتوان به این سوال این طور پاسخ داد که تاکید بر مذاکره با طالبان برای ایجاد دودستگی در این گروه و گروه‏های هم پیمان طالبان است. و یا اینکه استراتژی آمریکا و افغانستان همچون قیچی دارای دو لبه است. یک لبه دعوت به مصالحه و لبه دیگر حمله به پایگاه‏های طالبان. این دو تاکتیک یکدیگر را تکمیل می‏کنند تا باعث موفقیت شوند.‏ با قبول این گونه فرض‏ها این سوال پیش خواهد آمد که این استراتژی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و نتایج آن تا کنون چه بوده است؟
حال زمانی می‏توان به آثار و نتایج کنفرانس استانبول و کنفرانس‏های از این دست خوش بین بود که به شکلی واقع‏بینانه تمرکز بر روی مشکلات اصلی افغانستان داشته باشد و طرف‏های درگیر در این موضوع دیدگاه‏های خود را بی واسطه و با صراحت بیان کنند.

###############################

۱۰ عقرب ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۳۳

آیت الله سید محمدعلی شیرازی خطاب به مردم افغانستان:

روزي كه همگان خفته بودند شما بيدار بوديد، امروز كه بيداري اسلامي اكثر جهان را فراگرفته شما بايد طلايه دار حركت موج بيداري باشيد

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) – مشهدمقدس – سرویس حوزه ودانشگاه


روزي كه همگان خفته بودند شما بيدار بوديد، امروز كه بيداري اسلامي اكثر جهان را فراگرفته شما بايد طلايه دار حركت موج بيداري باشيد
قدرت های بزرگ اگر تمام نيروهاي خود را به كار بگيرند نمي توانند اين حركت توفنده و موج اسلامي گسترده را از مسير اصلي خود منحرف نمايند و به آن صبغه غير اسلامي بدهند و اين جريان مختص قشر و طيف خاصي نمي باشد.


خبرگزاري صداي افغان در آستانه مراسم حج امسال و در جريان موج بيداري اسلامي مصاحبه اي ترتيب داده با آيت الله سيد محمد علي شيرازي كه مشروح آن به شرح ذيل است.

س) ارزيابي جنابعالي از تحولات چند ماه گذشته در كشورهاي اسلامي، خيزش هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا و موج بيداري اسلامي چيست؟
بسم الله الرحمن الرحيم
ج) آنچه كه بحمدالله والمنه در اين مقطع آخر در تعدادي از كشورهاي اسلامي صورت گرفته و رخ داده كاشف از اين است كه مسلمانان اين كشورها آگاه به اصول ديني مي باشند و روحيه اسلام حاكم بر آنان است همچنانكه بالفطره آزادي خواه مي باشند و از زير بار ظلم و ستم بودن ناراحتند و اين فشار حاكمان ظالم و جائر است كه آنان را ساكت نموده نه اينكه علاقه به سكوت در برابر ظالمين داشته باشند، خيزش هاي رخ داده نشات گرفته از عشق و علاقه به آزادي است و به هر مقداري كه محروميت از آزادي بيشتر باشد خيزش و حركت به منظور دست يابي به آزادي قوي تر مي باشد. بر همين اساس مردم شمال افريقا كه مراحل زندگي فردي و اجتماعي خود را به سختي مي گذرانند و در منتهاي محروميت مي باشند بيش از ديگر ملل خواهان حركت قيام و خلاصي از دست استعمار و استعمارگران مي باشند.

س) برخي از كشورهاي قدرتمند از آغاز موج بيداري اسلامي تلاش كردند آن را به نفع خود مصادره و محدود كنند و زماني كه ديدند قادر به اين كار نيستند با همراهي برخي كوتاه فكران سعي كردند حداقل نام موج بهار عربي به آن بدهند، بفرماييد كه آيا اين جريان مختص قشر يا طيف خاصي مي باشد يا اينكه فراگير و مربوط به تمام جامعه اسلامي است؟
ج) بدون ترديد قدرتهاي بزرگ سعي مي نمايند كه همه چيز در اختيار آنان و از آن آنان باشد، اينان كه از اين موج عظيم اسلامي سخت نگران و در هراسند و نمي توانند جلو آن را بگيرند و هرگونه جلوگيري به ضررشان تمام مي شود تلاش مي كنند آن را به نفع خود مصادره نمايند و هزينه هاي سنگيني را به عهده مي گيرند و انجام مي دهند كه به دنيا اينچنين القاء كنند كه اين حركت و قيام و خيزش، اسلامي نيست، يك حركت عربي است كه بر اساس مسائل اقليمي و قبائلي و قومي بوجود آمده است، آنها غافلند كه هر چه در اين زمينه سعي كنند و هر چه كه تمامي نيروهاي خود را به كار بگيرند نمي توانند اين حركت توفنده و موج اسلامي گسترده را از مسير اصلي خود منحرف نمايند و به آن صبغه غير اسلامي بدهند و اين جريان مختص قشر و طيف خاصي نمي باشد.

س) برخي از صاحبنظران از آغاز موج دوم بيداري اسلامي بويژه در مبارزه با رژيم صهيونيستي سخن گفته اند، نظرتان را در اين باره بفرماييد.

ج) گفتارهاي صاحبنظران در مورد موج دوم بيداري اسلامي و شيوه مبارزه ضمن اينكه ممكن است نشات گرفته از برداشت هاي شخصي آنان از اوضاع و جريانات حوادث باشد و بدون ترديد نظر هر صاحب نظري محترم است ولي جنبه اجرايي آن بستگي دارد به آنكه واقعيات موجود در صحنه چه اقتضاء دارد، آنچه مسلم است آن است كه حركتي وسيع و گسترده به ميان آمده و بدون ترديد روز به روز بر گسترده گي اش افزوده مي گردد و امكان مهار نمودن آن براي هيچ قدرتي نيست و اين حركت در تاريخ معاصر از قيام و نهضت ملت مسلمان ايران آغاز گرديد و امروز در كشورهاي متعددي نفوذ پيدا نموده و اثر مطلوب را بدست آورده، چه كسي فكر مي كرد صدام تكريتي و طاغوت حسني مبارك با آن وضعي كه داشت، معمر قذافي با آن طغيان و اقتدار ظاهري و غرور به اين سرنوشت ذلت و افتضاح برسد و رژيم صهيونيستي تا به دندان مسلح كه ادعاي شكست ناپذيري مي كرد به وضعيت كنوني دچار شده و پايه هايش متزلزل شود.

س) مردم افغانستان كه همواره در جريان بيداري اسلامي و مبارزه با مستكبران نقش داشته اند به نظر شما در حال حاضر چه وظيفه اي دارند، چه نقشي مي توانند ايفا كنند و چگونه
مي توانند در همسويي با موج بيداري اسلامي در جهان همچنان با اين موج همراه باشند.؟

ج) ضمن يك دنيا تقدير و تشكر از ملت مسلمان و عزيز افغانستان و ارج نهادن بر روح جهادي و ايثارگري و فداكاري آن ملت كه در سجل هاي تاريخ به عنوان قهرمان ترين مبارزان ثبت و ضبط گرديدند، به ملت عزيز افغانستان توصيه مي شود همانگونه كه روزي كه همگان خفته بودند شما بيدار بوديد امروز كه بيداري اسلامي اكثر جهان را فراگرفته شما بايد طلايه دار حركت موج بيداري باشيد و موج بيداري اسلامي را به مراحل نهايي برسانيد و مطمئن باشيد كه اين حركت عقيم نمي ماند بلكه انشاء الله به تولد و تناسل وسيع و گسترده مي رسد.

س) شما همه ساله در اين روزها به حج مشرف مي شديد، و در اين سالها پيام ها، بيانيه ها و توصيه هاي خاصي براي مسلمانان داشته ايد امسال با وجود تحولات منطقه و بيداري اسلامي كه نتايج بسيار درخشاني داشته است چه برنامه اي براي ايام حج داريد؟
ج) همين گونه كه مي گوييد همه ساله در چنين روزهايي ما به مكه مكرمه و مدينه منوره مشرف
مي شديم و فريضه حج را انجام مي داديم و راه تشرف ما اين بود كه از كنسولگري سعودي در مشهد مقدس و يا سفارت سعودي در تهران ويزاي سفر به عربستان را مي گرفتيم و بر اساس روابطي كه در طول سال با كنسولگري و يا سفير سعودي بوجود مي آمد و سعي مي نموديم آن را قوي كنيم تا در ايام حج بتوانيم ويزا براي افراد مورد نظر با سهولت بگيريم و همينطور هم بود، بحمدالله همه ساله تعداد زيادي ويزا براي آقايان علما و فضلا و اساتيد و مدرسين و اعضاي دفتر و ارحام مي گرفتيم.
در مقطعي كه آقاي "بندر محمد جميل" سركنسول عربستان در مشهد مقدس بود، بدليل اينكه انسان سليمي بود و خيلي خوش ارتباط بوده و از حسن خلق بسيار زيادي برخوردار بود، روابط ما و ايشان خيلي عميق شده و خيلي با سعه صدر برخورد مي كرد تا آنجا كه بعضي از سالها بيش از يكصد ويزا به ما ميدادند.
در دوران مسئوليت او در ارتباط با حوادثي كه در عراق، افغانستان و پاكستان و شيعيان عربستان رخ ميداد و عمده وهابيهاي جاني مرتكب جنايت مي شدند و شيعيان را ترور مي كردند و خون هزاران نفر از آنان را به خاك مي ريختند، بنده پيامهاي تندي مي فرستادم و با وضوح متذكر مي شدم كه تمامي اين جنايات از سوي وهابيهاي پليد و خود فروخته، قدرتهاي بزرگ و بعضي از حكومت هاي دست نشانده منطقه صورت مي گيريد، اين موضع گيري قاطع، سفارت و كنسولگري سعودي را به خشم و غضب در مي آورد تا آنجا كه چند نوبت پيامهاي تندي فرستاند و يك روز فردي از سفارت سعودي از تهران زنگ زد و گفت اين پيام را به آيت الله شيرازي برسانيد كه اگر بخواهد به اين رويه ادامه دهند ما مجبور مي شويم نام آقاي شيرازي را در ليست سياه بگذاريم تا ديگر وارد عربستان سعودي نشوند، ما به آنها جواب داديم كه در كشوري كه به مقام شامخ تشيع جسارت مي شود ما براي خاطر چند عدد ويزا از انجام وظيفه در مبارزه با وهابيت و محكوم نمودن جنايات آنان دست بر نميداريم و چند عدد ويزاي شما را در بيابان مي اندازيم ولي از آنجا كه آقاي بندر محمد جميل انسان مودب و سليم بود و كلاً به شيعيان علاقمند و خوش ارتباط بود به رفاقتش و ارتباط با ما ادامه داد و موضع گيري صريح بنده عليه وهابيت مانع از همكاري او و ويزا دادن به ما نشد و تا آخرين روزي كه در مشهد بود به بهترين وجه كارهاي ما را انجام مي داد و پس از اينكه از مشهد مقدس رفت، فردي وهابي و بسيار متعصب و تندرو بعنوان سركنسول عربستان به مشهد مقدس آمد و از همان اول عليه بنده و بيت ما و دفتر ما موضع گيري نمود و رسماً گفته بود كه اصلا نمي خواهم شيرازي را ببينم چونكه او ضد مملكت ما مي باشد و بيت شيرازي لانه ضد وهابيت و مملكت سعودي است لذا ما هيچگونه همكاري با آنجا نمي كنيم.
بر اين اساس امسال ما طبق روال معمول گذشته در پنجم ماه ذي القعده الحرام نامه مشروحي نوشتيم و تقاضاي ويزا براي جمعي از آقايان علما و اساتيد حوزه و افراد دفتر و افراد بيت نموديم، ليكن متاسفانه هيچگونه پاسخي نداد و شايد در طول اين يك ماه بيش از بيست مرتبه تلفن كرديم، حتي يك بار هم جواب نداد و حتي سعي كرديم به ديگر افراد كنسولگري از كارمندان تماس بگيريم اما هيچكدام از آنان جواب ندادند.
يكي از كارمندان محلي مي گفت كه ما را شديداً توبيخ نموده كه چرا با شيرازي يك بار تماس تلفني داشته ايد، خلاصه اينكه براي موضع گيري عليه وهابيت ما را از سفر حج محروم كردند و پس از سي و چهار سال اعزام جمعي از آقايان فضلا و مدرسين و افراد دفتر به مكه و برافراشته شدن پرچمي در آنجا امسال اين كار عملي نشد.

55555555555555555555555

امضای پیمان استراتژیک بهانه‌ای برای اشغال و تداوم جنگ در افغانستان / خلیل صالح‌زاده

حال که افغانستان در آستانۀ امضای پیمان استراتیژیک با ایالات متحدۀ امریکا قرار دارد، عواقب حضور دایمی امریکا و غرب در منطقه را نباید نا دیده گرفت
کد خبر: ۱۶۳۳۱
تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۸/۶ - ۱۱:۵۸

آگاهان امور سیاسی نیک می دانند که جامعۀ جهانی به رهبری ایالات متحدۀ امریکا، از حضور دراز مدت خویش در منطقه به ویژه افغانستان، چه اهدافی دارد ؟ و چه تصوراتی را در مخیلۀ ذهن خویش می پروراند ؟ که بد نیست برخی از آنها را بدانیم.
علل اساسی حضور امریکا و غرب را می توان چنین خلاصه کرد: 1- تهدید کشور های با نفوذ منطقه مانند روسیه ، چین، ایران ، کوریای شمالی ، پاکستان و... از طریق نمایش قدرت نظامی؛ چه اظهارات وزرای خارجه و دفاع امریکا مبنی بر حضور درازمدت آنان در افغانستان و عراق برای مهار کردن قدرت نظامی ایران ، ثبوت محکمی است بر این مدعا . 2- بیرون کردن جنگ احتمالی جهانی از مرز های اروپا و امریکا . 3- مهار کردن رشد سرسام آور اقتصادی کشور هایی مانند چین در درازمدت . 4- چپاول منابع و ذخایر طبیعی برخی از کشور ها آنهم در حالیکه دسترسی امریکا به منابع طبیعی و به ویژه نفتی محدود شده است . 5- تامین امنیت و منافع اسرائیل و زمینه سازی برای توسعۀ قلمرو جغرافیایی آرمانی صهیونیزم( از فرات تا نیل). 6- جلوگیری از توازن قدرت نظامی- سیاسی در سطح جهان وزمینه سازی برای دوام تکتازی سیاسی – نظامی امریکا. 7- فروپاشی اتحاد سیاسی ، جغرافیایی و ایدیولوژیک مسلمانان و تجزیۀ کشور های اسلامی به پارچه ها . 8- جلوگیری از رشد تسلحیاتی کشور های بلاک شرق و ...
در کل می توان گفت که حضور امریکا و متحدانش در افغانستان بر محور منافع ستراتیژیک آنها و به صورت اخص منافع ایالات متحدۀ امریکا می چرخد .
در آغاز ایالات متحدۀ امریکا برای تداوم حضور فزیکی و تحقق اهداف فوق الذکر در منطقه به فضای مناسبی نیاز داشت تا اذهان توده ها در افغانستان و جهان را آمادۀ پذیرش حضورش در افغانستان نماید و توجیهی برای تداوم حضور نظامی و هزینه های مالی در این کشور داشته باشد .
بدون تردید تحقق این هدف ایالات متحدۀ امریکا ، در گروه نا امنی و جنگ در افغانستان بود که امریکایی ها به این منظور از راهکار های گونه گونی همچون سازماندهی حملات انتحاری ، تقویت نظامی طالبان وحتی بمباردمان خانه های غیر نظامیان ،استفاده نمودند تا فضای افغانستان را نا امن جلوه دهند.
شخصیت هایی که سد راه تحقق این هدف واقع گردیدند ویا تصور آن میرفت که در آینده مشکل ساز باشند ، توسط عمال استخباراتی امریکا و متحدانش به وسیله های گوناگون ترور شدند .
حال که افغانستان در آستانۀ امضای پیمان استراتیژیک با ایالات متحدۀ امریکا قرار دارد، عواقب حضور دایمی امریکا و غرب در منطقه را نباید نا دیده گرفت .برخلاف آنچه که غرب میخواهد اذهان عامه را بدانسو بکشاند، تداوم حضور امریکا در افغانستان و منطقه می تواند خطرات و آسیب های فراوانی را به بار آرد.
نخست از همه طوریکه در بالا ذکر شد حضور دایمی امریکا تهدیدی است برای کشور های منطقه که این خود در دراز مدت جنگ و خونریزی را در قبال خواهد داشت . چه کشور های همسایه و دور دستی که از سوی ایالات متحدۀ امریکا تهدید می شوند همواره سعی خواهند کرد تا امریکا را از راه های مختلف در افغانستان ضربه بزنند که این امر به سود افغانستان نخواهد بود و شعله های جنگ در افغانستان را یکبار دیگر مشتعل خواهد ساخت یعنی افغانستان به مرکز جنگ بلاک های شرق و غرب مبدل خواهد شد .
از طرف دیگر افغانستان اعتبار و حیثیت خود را به عنوان یک کشور مستقل در منطقه و در نزد همسایه هایش از دست خواهد داد و تبعات آن در روابط دیپلوماتیک افغانستان با منطقه منفی خواهد بود.
تدویر لویه جرگۀ نمایشی اضطراری و امضای پیمان استراتیژیک از سوی افغانستان با امریکا ماهیت دیپلوماتیک نداشته ، بلکه تداوم اشغال امریکاست که مسلماً تبعات منفی آن در اقتصاد ، فرهنگ ، زیربنا ، امنیت ، دین و اجتماع در دراز مدت ظاهر خواهد شد؛ چون رشد و انکشاف اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در یک کشور وابسته به وضعیت امنیتی ان کشور می باشد که به یقین حضور امریکا در افغانستان،اختلال امنیت در این کشور را در قبال خواهد داشت.
از سوی دیگر تداوم حضور امریکا در افغانستان خلاف قانون اساسی وارزش های دینی- فرهنگی افغانستان است چون دردین مقدس اسلام سیطرۀ یهود و نصارا در قلمرو اسلامی مردود است در حالیکه امریکا از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان بوده و هست مگر این امریکا نبود که حضور دایمی ملت مظلوم فلسطین در سازمان ملل متحد را ویتو کرد؟ آیا این امریکا نبود که از به انزوا کشیده شدن اسرائیل اظهار نگرانی کرد ؟ آیا این امریکا نیست که روزانه صدها مسلمان را در عراق ، افغانستان ، فلسطین و اکناف جهان به شهادت میرساند؟ آیا این دولت امریکا نیست که میلیون ها دالر به مصرف میرساند تا عقاید مسلمانان را خدشه دار سازد ؟ آیا این امریکا نیست که ملیارد ها دالر را هزینۀ فعالیت های تبشیری می کند ؟ آیا خداوند متعال نفرموده : و لن ترضی عنک الیهود و...؟
پس در صورتیکه خداوند متعال ما را از دوستی با آنها نهی فرموده ، منافع ملی کشور ما ایجاب امضای پیمان استراتیژیک را نمی نماید ، اذهان مردم ، اهل خبره و دانشمندان ما آمادۀ پذیرش انعقاد این پیمان نیست ، بر مبنای کدام معیار این پیمان را به امضا می رسانیم ؟ و چرا؟ این سوالی است که در ذهن هر افغان آگاه خطور می کند.
پس ای آنانیکه بر اریکۀ قدرت نشسته اید و سرنوشت ملت افغان بدست شماست ، بیایید این ننگ تاریخی را از خود دور سازید و نگذارید تاریخ بار دیگر نام شما را در فهرست معامله گران و وطن فروشان به ثبت برساند . بیایید اگر چه به قیمت جان شما تمام شود نگذارید ریشه های اسلام از این بیشتر ضعیف گردد . یقین بدانید روزی هست که از شما پرسیده خواهد شد . آنگاه جواب شما چه خواهد بود ؟ اندکی فکر باید کرد چون؛ هنوز هم فرصت باقیست. خلیل صالح زاده

5555555555555555555555

مخالفت مجدد ایران با ایجاد پایگاه‏های نظامی خارجی در افغانستان

رحیم محمدی یکتا سرکنسول ایران در هرات ایجاد هر نوع پایگاه نظامی خارجی در افغانستان را به ضرر افغانستان و منطقه دانست و گفت تاریخ نشان می‏دهد که آمریکا و انگلیس سرمنشاء اختلافات و جنگ در افغانستان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی است.
کد خبر: ۱۶۳۶۲
تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۸/۹ - ۱۳:۰۹
تعداد بازدید: ۱۰۲

رحیم محمدی یکتا سرکنسول ایران در هرات ایجاد هر نوع پایگاه نظامی خارجی در افغانستان را به ضرر افغانستان و منطقه دانست.
سرکنسول سفارت جمهوری اسلامی ایران در هرات، در نشست خبری پنجمین نمایشگاه اختصاصی ایران در هرات در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار داشت: «تاریخ نشان می‏دهد که آمریکا و انگلیس سرمنشاء اختلافات و جنگ در افغانستان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی است.»
رحیم محمدی یکتا با بیان این که آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای خارجی که در افغانستان نیرو دارند نتوانستند در این کشور امنیت ایجاد کنند، گفت: «چگونه می‏توان به این کشورها خوش‏بین بود که با ایجاد چند پایگاه نظامی بتوانند امنیت را در افغانستان تأمین کنند.»
سرکنسول سفارت ایران در هرات تصریح کرد: «نگرانی کشورهای غربی مبنی بر دخالت کشورهای همسایه در امور افغانستان امری بیهوده و بی‌اساس است.»
وی در ادامه افزود: «تاریخ نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران به هیچ یک از کشورهای همسایه خود تجاوز نکرده است.»
این دیپلمات عالی‌رتبه ایرانی افزود: «این پایگاه‌ها به منبع دایمی ناامنی در افغانستان تبدیل خواهد شد و مركز انتشار ناامنی و حمایت از یك گروه به ضرر گروهی دیگر؛ بنابراین باعث ایجاد آشفتگی میان مردم افغانستان خواهد بود.»
وی اظهار كرد كه که دیکته کردن،‌ نیرنگ و حیله‌ برای بستن پیمان استراتژیک جای بحث ویژه‌ای دارد، اما مردم افغانستان باید مشکل خود را خودشان حل کنند، چرا که به گفته وی دیگران مشکل افغانستان را حل نخواهند کرد.
سرکنسول ایران در هرات در ادامه این نشست خبری درباره بازارچه های مرزی گفت که ایران آمادگی بازگشایی بازارچه‏های مرزی دو کشور را به صورت شبانه روزی دارد، اما دولت افغانستان هنوز برنامه ای برای توسعه این همکاری ها ارایه نکرده است.
رحیم محمدی یکتا با اشاره به فعالیت ها و برنامه های ایران در افغانستان اظهارداشت: «توسعه همکاری های دوجانبه و حضور بخش های بزرگ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران از ولایت خراسان رضوی و سایر شهر ها به خصوص مشهد، موجب ارتقاء سطح تجاری دو کشور شده که این مسئله امروز به تثبیت امنیت و ثبات در ولایات غرب افغانستان و بخصوص شهر هرات انجامیده است.»
وی افزود: «برگزاری چندین دوره نمایشگاه های اختصاصی کالاهای ایرانی توسط شرکت نمایشگاه بین المللی مشهد، حضور و پیگیری همه جانبه شرکت های توانمند و فعال ایرانی برای بازسازی و بهسازی تمامی بخش های افغانستان، امروز به ثمر نشسته است؛ چرا که تقویت روابط تجاری علاوه بر ایجاد رفاه و آسایش، اشتغال زایی را به دنبال داشته است.»
سرکنسول ایران در هرات بااشاره به کمک 340 میلیون دالری ایران به صورت مستقیم در سال های گذشته به کشور افغانستان تصریح کرد: «خدمات ایران حتی به صورت غیرمستقیم در گروه های کالایی مصرفی و صنعتی و همچنین صادرات تجهیزات تولیدی و خدمات فنی مهندسی، از مزیت دسترسی به خدمات پس از فروش به موقع و اشتراکات فرهنگی و زبانی برخوردار بوده که هیچ کدام از کشورهای منطقه از این مزیت برخوردار نیستند.»
وی اضافه کرد: «جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد تا خط لوله گازوئیل را به افغانستان انتقال و همچنین خط لوله گاز را از شهرستان (ولسوالی) مرزی تایباد به هرات منتقل و پست های انتقال برق فشار قوی ایران به افغانستان را تقویت کند .
او در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره ورود سوخت به افغانستان اظهارداشت: «تمامی وسایط نقلیه انتقال سوخت در محل مرز ایران و افغانستان کنترل شده و نمونه برداری می شوند، تا از برخی سوخت های تقلبی که در ولایات افغانستان توزیع می شوند تشخیص داده شوند.»
پنجمین نمایشگاه اختصاصی ایران در هرات از10 تا 13 عقرب در تالار جلال الدین محمد بلخی هرات دایر است.

55555555555555555555555555555

آمریکاییها در فساد مالی، معلم افغانها هستند!

بازرسان هرچه بیشتر تحقیق می کنند متهمان، تعداد بیشتری از همدستان خود را معرفی می نماید که بازرسان قبلی نیز جزء این اختلاس کنندگان می باشند. با این توضیح که بازرسانی را که آمریکا برای جلوگیری از اختلاس مامور کرده بود، خود با مفسدین اقتصادی همکاری داشته اند 

تاریخ انتشار:   ۰۰:۲۵    ۱۳۹۰/۸/۱۰

کد خبر: 28766

منبع:

نسخه چاپی

ارسال به شبکه های اجتماعی، وبلاگ ها و دیگر سایت ها ارسال به دیگران

به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper )، همیشه مسئولان و مقامات افغان متهم به فساد مالی و اختلاس بوده اند که البته در بعضی موارد به ناحق هم نبوده است، اما هیچگاه غربیها خود را متهم به فساد مالی گسترده نکرده بودند.

اما این بار دو خبرگزاری غربی یعنی آسوشيتدپرس و بی بی سی به نقل از دفاتر بازرس های ویژه کل بازسازی عراق و افغانستان مدعی شده اند که آمریکاییها متهم به سوء استفاده، کلاهبرداری و اتلاف هزینه ها در این دو کشور می باشند.

براساس این گزارشات تعداد آمريكايي‌هايي كه از خلال پروژه‌های بازسازی اقدام به سوء استفاده مالي، دزدي، رشوت خواري و اختلاس مي‌كنند، افزايش چشمگيري پيدا كرده است به حدی که این بازرسان درباره سوء استفاده از قراردادها و پروژه های آمریکایی در عراق و افغانستان هشدار جدی داده اند.

جالب اینجاست که طی چهار ماهی که این بازرسان در افغانستان مشغول بررسی پرونده ها هستند، هرچه بیشتر تحقیق می کنند متهمان، تعداد بیشتری از همدستان خود را معرفی می نماید که بازرسان قبلی نیز جزء این اختلاس کنندگان می باشند. با این توضیح که بازرسانی را که آمریکا برای جلوگیری از اختلاس مامور کرده بود، خود با مفسدین اقتصادی همکاری داشته اند.

در حال حاضر استیون ترنت به عنوان سومین فردی که این سمت را کسب می نماید، جایگزین بازرس کل ویژه سابق بازسازی افغانستان از سوی واشنگتن شده است که بنا بر گفته وی، از زماني كه اين دفتر در سال ‌٢٠٠٨ ايجاد شد تاكنون براي ‌٩ متهم كيفرخواست صادر شده و هفت متهم نيز محكوم گردیده‌اند.

استیون ترنت در این گزارشات اظهار داشته است : طی 4 ماه گذشته بزرگترین پرونده رشوت خواری در افغانستان کشف شده که براساس آن يك عضو سابق ارتش آمريكا از پيمانكاران پروژه‌هاي بازسازي سه مليون دالر درخواست رشوت کرده بود که البته به زندان و پرداخت جريمه محكوم گردیده است.

در این میان روش دزدیده شدن این پولها نیز بسیار جالب توجه است، یکی از کارمندان محلی سفارت آمریکا 240 هزار دالر را به جای هزینه های لجستیکی به حساب شخصی خود واریز کرده بود، بعضی از سربازان مبالغ هنگفتی را در میان پرچم، داخل عروسک و یا داخل لباس بابانوئل پیچیده و در غالب بسته های شخصی برای خانواده های خود ارسال کرده اند.

طبق گزارش های اعلام شده رقم پولهای ناپدید شده و یا دزدی شده در افغانستان بیش از 60 میلیارد دالر می رسد که مطمئنا رقم واقعی نخواهد بود که البته گفته می شود قریب به 150 میلیارد نیز از این کمکها دوباره به آمریکا بازگردانده شده، جدای از آن هیچ کس نمی داند یا نمی گوید چقدر پول به خاطر سوء مدیریت و راهبرد ضعیف آمریکا در بازسازی افغانستان تلف و یا در اثر سوء استفاده از دست رفته است.

بنا به عقیده بسیاری از آگاهان مسائل سیاسی اين يك جرم آشكار در منطقه جنگي محسوب می شود، زیرا هدف اين بودجه‌هاي بازسازی مناطق جنگي و رسیدگی به وضعیت مردم جنگزده می باشد، نه پر کردن جیبهای خودی.

به هر حال باید برخی مقامات افغانستان خطاب به غربیها بگویند: احسنت بر شما که راه و چاره رشوت، اختلاس و فساد اقتصادی را به ما آموزش می دهید!!! به راستی مفسدین اقتصادی افغان حتما وقتی این همه فساد به سبک غربی را دیده اند، با خود گفته اند چرا وقتی آمریکاییها می دزدند و می برند، ما دزدی نکنیم و نبریم؟!

آمریکاییها بدانند که با ادامه این فسادهای گسترده مالی، علاوه بر اینکه حمایت مردم افغانستان را روز به روز بیشتر از دست خواهند داد، باعث گسترش فساد مالی توسط مسئولان افغان نیز می شوند و آنگاه غرب نخواهد توانست با آنها مقابله کند.

55555555555555555555

 
۱۰ عقرب ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۱۰

در گفتگو با خبرگزاری صدای افغان(آوا) مطرح شد

ایجاد پایگاه‏های دائمی امریکا، افغانستان را به میدان رقابت منطقوی و بین‏المللی تبدیل می‏کند

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- مشهد مقدس


ایجاد پایگاه‏های دائمی امریکا، افغانستان را به میدان رقابت منطقوی و بین‏المللی تبدیل می‏کند
استقرار این پایگاهها می‌تواند مناسبات افغانستان با کشورهای منطقه و همسایه را تحت تأثیر قرار دهد و روابط سیاسی و اقتصادی افغانستان با کشورهای منطقه را خدشه دار نماید.


این روزها شاهد تلاش مضاعف دولت کابل برای امضای پیمان‏ها و سندهای استراتژیک با برخی از کشورهای خارجی هستیم که دراین اواخر پس از امضای سند راهبردی با هند، موضوع امضای یک پیمان استراتژیک میان افغانستان و فرانسه به میان آمده است.
به عقیده‏ی کارشناسان این تلاش های دولت کابل در راستای هموار کردن زمینه امضای پیمان استراتژیک بین افغانستان و ایالات متحده امریکا صورت می گیرد.
در حالی که مقامات کابل از منفعت و مزایای این پیمان سخن می رانند، اما افکار عمومی افغانستان همسو با علمای این کشور، با امضای آن مخالف بوده و آن را به ضرر و بر علیه منافع ملی می دانند.

اهداف کوتاه مدت و بلند مدت امریکا 

حجت الاسلام و المسلمین سید میرزا حسین احسانی کارشناس مسائل سیاسی در یک مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری صدای افغان، ضمن بیان اینکه امریکا با استقرار پایگاه های دائمی خود در افغانستان دو هدف کوتاه مدت و بلند مدت را دنبال می کند، گفت: هدف کوتاه مدت آنها مبارزه با تروریزم بین المللی است که امنیت جهانی بویژه امنیت امریکا را تهدید می کند.
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه امریکا می خواهد مبارزه با تروریزم را در مکانی بسیار دور از خاک خود دنبال کند، دومین و مهمترین هدف امریکا از استقرار پایگاههای دائمی در افغانستان را کنترل کشورهای منطقه و آسیای میانه، روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران و کمرنگ تر کردن نقش این کشورها در معادلات جهانی عنوان کرد.

افغانستان میدان رقابت های منطقوی و بین المللیحجت الاسلام والمسلمین احسانی، با اشاره به نتایج استقرار پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان، گفت: استقرار این پایگاهها در سطح منطقه‏ای و بین المللی مطمئنا منفی خواهد بود برای اینکه می‌تواند مناسبات دولت کابل با کشورهای منطقه و همسایه را تحت تأثیر قرار دهد و روابط سیاسی و اقتصادی این کشور با کشورهای منطقه را خدشه دار نماید و از سوی دیگر افغانستان را به میدان رقابتهای منطقوی و بین المللی تبدیل نماید.
این کارشناس در پاسخ به این سئوال که در صورت استقرار پایگاه های امریکا در افغانستان، واکنش طالبان را چگونه خواهد بود،گفت: متأسفانه طالبان با تشدید ناامنی و حملات پراکنده زمینه را برای حضور دائمی و استقرار این پایگاه‏ها آماده می‏کند و دلیل موجه برای امضای این معاهده در اختیار دولت افغانستان برای اقناع افکار عمومی قرار می‏دهد.
وی با بیان این مطلب که طالبان کاملا در کنترل سازمان استخبارات پاکستان است، اضافه کرد: مشکل بزرگ افغانستان عدم صداقت و عدم استقلال طالبان است. طالبان کاملا در کنترل ISI سازمان استخبارات ارتش پاکستان است و هیچ اختیاری از خود ندارد. طالبان فقط مجری سیاستهای اسلام آباد است. حضور نیروهای خارجی فقط بهانه‏ای برای ادامه جنگ است.
حجت الاسلام احسانی در تکمیل مطلب فوق افزود: در صورت استقرار این پایگاه‌ها طالبان ممکن است عملیاتهای خود را تشدید نماید. مگر اینکه امریکا اسلام آباد را وادار به قطع حمایت از طالبان نماید. 

عدم رضایت مردم از استقرار پایگاه های دائمی 

آقای احسانی در رابطه با برخورد افکار عمومی افغانستان با ایجاد پایگاه های دائمی امریکا در کشور گفت: مردم افغانستان از حضور و استقرار پایگاه های دائمی نیروهای بیگانه در افغانستان ناخشنود خواهند شد و افکار عمومی مردم ما پذیرای استقرار پایگاه‏های دائمی امریکا نخواهند بود. تجارب تاریخی نشان می‏دهد که مردم افغانستان هیچگاه با سلطه قوتهای خارجی در کشورشان کنار نیامده و آن را تحمل نکرده است.
حجت الالسلام والمسلمین احسانی در پایان این گفتگو با بیان این مطلب که امریکا با استقرار پایگاه های نظامی در افغانستان به هیچ وجه به اهداف از پیش تعیین شده‏ی خود نخواهد رسید، گفت: موانع زیادی فراروی امریکا قرار دارد از جمله ناسازگاری مردم افغانستان با این پیمان، مشکلات اقتصادی و نارضایتی روز افزون مردم امریکا، تداوم حضور نظامیان و خستگی این نیروها ازجنگ، دولت امریکا را مجبور به ترک افغانستان خواهد کرد.

55555555555555555555555555

در جرگه عنعنوی با کدام طالبان صلح خواهد شد؟

به اعتراف آمريكايي ها و اظهارات برخی مقامات پاکستانی، این گروه از طالبان ساخته مشترك «مديريت آمريكا، حمايت مالي آل سعود و تدارك محلي سازمان اطلاعات پاكستان» هستند که رهبران اصلي اين طيف عمدتا غيرافغانستاني و از اتباع عربستان و مصر می باشند 

تاریخ انتشار:   ۰۸:۴۵    ۱۳۹۰/۸/۸

کد خبر: 28670

منبع:

نسخه چاپی

به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( afghanpaper )، قرار است بیست و پنجم همین ماه جرگه عنعنوی با حضور 2030 تن از شخصیتهای برجسته کشور در کابل برگزار شود که گفته می شود علاوه بر تثبیت پایگاه های دائمی آمریکا، مصالحه با طالبان از دیگر موضوعات این نشست خواهد بود.

سخن درباره پایگاه های دائمی نظامی آمریکا که بی فایده می باشد زیرا آمریکاییها با این همه هزینه ای که کرده اند،از خواسته خود کوتاه نخواهند آمد و از دست مردم هم کاری بر نمی آید. ولی این حق مردم است که بدانند دولت قرار است با کدام طالبان مصالحه کند؟

بنا به گفته کارشناسان مسائل سیاسی طالبان را مي توان به سه طيف تقسيم كرد:

اول: گروه معروف حاكم بر افغانستان طي سال هاي1375 تا 1380 كه تحت رهبري ظاهري و اسمي اسامه بن لادن و ملا عمر قرار داشته و اكنون بعد از كشته شدن بن لادن، رهبري اين گروه برعهده «ايمن الظواهري» است. او اهل قاهره است و به اعتراف حسني مبارك در مصاحبه با نيويورك تايمز، از سوي سازمان سيا در قاهره عضوگيري شده بود.

بن لادن نيز عضويت خود در سازمان «سيا» را نفي نمي كرد بلكه مدعي بود كه بعدها از سازمان اطلاعاتي آمريكا جدا شده است! اين گروه به اعتراف آمريكايي ها و اظهارات بي نظير بوتو، ساخته مشترك «مديريت آمريكا، حمايت مالي آل سعود و تدارك محلي سازمان اطلاعات پاكستان» است . رهبران اصلي اين طيف عمدتا غيرافغانستاني و از اتباع عربستان و مصر هستند.

دوم: طيف ميانه با رهبري ضمني گلبدین حكمتيار رهبر حزب اسلامی. اين طيف معتقد به مذاكره براي سهيم بودن در حاكميت افغانستان است و شهید رباني و حامد كرزي در مذاكرات چندماهه اخير با اين طيف، پذيرفته بودند كه حاكميت 16 ولایت جنوبي کشور به طالبان- تمامي گروه ها- سپرده شود.

سوم: طيفي كه از آن با عنوان «طالبان محلي» ياد مي شود و از نظر جمعيت در اكثريت هستند ولي در مذاكرات و معادلات، كمتر به بازي گرفته مي شوند.

بديهي است كه بیشترین تاثیر را در رابطه با ناامنی افغانستان فقط طيف اول يعني طالبان وابسته به آمريكا و سعودي داشته و دارند و می توان اثبات که ترور شخصیتهای برجسته کشور به شمول استاد برهان الدين رباني نیز از سوی این گروه انجام شده است.اين طيف بارها نشان داده اند بدون اشاره آمريكا دست به هيچ اقدامي نمي زنند، چرا که رهبران اين گروه روابط اعلام شده اي با ژنرال پترائوس- سرفرماندهي سابق آمريكا در منطقه- داشته اند.

حال برای ما مجهول است که محترم کرزی و همکارانش در جرگه عنعنوی قرار است از مدعوین برای کدام گروه از این طالبان امان نامه بگیرید! گروه دوم و سوم هرچه قدر هم که بد باشند، باز به قول محترم کرزی برادران ناراضی و فرزندان همین خاک و بوم هستند. ولی درباره گروه اول مثل روز بر همگان روشن است که آنها ساخته و پرداخته آمریکا، پاکستان و آل سعود هستند و بعید به نظر می رسد مردم افغانستان حضور این بیگانگان را در کنار خود بپذیرند.

555555555555555555555555555

تظاهرات صدها تن از مردم مقابل سفارت عربستان در کابل
آژانس خبری ایرکا

تاريخ خبر : [ 1390-08-09 ] شماره خبر : 7324 

صدها تن از مردم افغانستان مقابل سفارت "عربستان‏" در کابل تظاهرات کردند .

صدها هموطن بازمانده از سفر حج به نشانه اعتراض در برابر سفارت عربستان در کابل تظاهرات کردند.

تظاهر کنندگان ،مسئولان وزارت حج و اوقاف را به بی‏کفایتی، گرفتن رشوه و فساد اداری متهم کردند و از دولت خواستند تا به مشکل آنان رسیدگی کند.

معترضین تأکید کردند تا زمانی که دولت و سفارت عربستان به خواسته‎ آنان جواب مثبت ندهند، به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.

هفته گذشته وزیر حج و اوقاف، تعطیل شدن سفارت عربستان در ماه‌ گذشته را دلیل کاهش زائران افغان برای ایام حج امسال عنوان کرد.

زائران همواره با مشکل اعزام برای انجام مناسک حج مواجه هستند.

سال گذشته "صدیق چکری" وزیر حج و اوقاف که متهم به اختلاس، فساد و اخذ رشوه بود از کشور متواری شد و تلاش دولت برای بازگرداندن وی تاکنون بی نتیجه مانده است.

55555555555555555555555

ششمین نشست سران افغانستان، پاکستان و ترکیه بر گزار شد

Font size: Decrease font Enlarge font
image

ششمین نشست سران کشور های افغانستان، پاکستان و ترکیه شام امروز در شهر استانبول برگزار گردید.

ششمین نشست سران کشور های افغانستان، پاکستان و ترکیه شام امروز در شهر استانبول برگزار گردید. به اساس معلومات دفتر مطبوعاتی ریاست جمهوری به آژانس اطلاعاتی باختر،این نشست که به میزبانی عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه و اشتراک حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان و آصف علی زرداری رئیس جمهور پاکستان برگزار شده است، عرصه های مختلف مناسبات سه کشور و به طور خاص مناسبات افغانستان و پاکستان را مورد بحث و ارزیابی قرار می دهد. در این نشست در مورد گسترش همکاری های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی میان سه کشور توافقاتی صورت می گیرد و همچنان روی ایجاد روش های عملی برای تطبیق توافقات یاد شده تصمیم اتخاذ می گردد. گفتنی است که در حاشیه این نشست، دو نشست جداگانه دیگر میان وزرای داخله افغانستان، پاکستان و ترکیه و همچنان لوی درستیز های سه کشور نیز بر گزار گردید. در این نشست ها در مورد همکاری های مشترک به منظور دفع خطرات و حل مشکلات مشترک به طور مفصل بحث و صحبت صورت گرفت. قابل ذکر است که نشست سه جانبه سران افغانستان، پاکستان و ترکیه تا ساعت 10 امشب به وقت کابل ادامه می یابد.

55555555555555555555555555

کد خبر: ۳۱۹۶۵۰۲۵ تاریخ انتشار: ۱۰/۸/۱۳۹۰ ۰۹:۲۸:۵۶
جرگه سنتی، پارلمان را پایمال می کند!
     

جرگه سنتی، پارلمان را پایمال می کند!

هنوز زخم جرگه مشورتی صلح، درمان نیافته است که رییس جمهور از سناریوی دیگری بنام جرگه عنعنوی در آینده نزدیک، خبر داده است. جرگه ی صلح، باعث ایجاد شورای صلح و سرانجام به ترور برهان الدین ربانی رییس این شورا منجر شد. بی گمان جرگه پیش رو، گران تر و پر هزینه تر از جرگه ی مشورتی صلح خواهد بود و به ظن بسیار قوی نتایج دشوار و خطرناکتری خواهد داشت.

گفته می شود که جرگه عنعنوی در بیست و پنجم ماه جاری برگزار می شود و شمار زیادی از متنفذان و سردمداران مردمی این سرزمین در آن شرکت می کنند. آنها موضوعات مربوط به پیمان استراتژیک، مصالحه با گروه های مخالف و مسایل دیگری که تا هنوز گفته نشده است را به بررسی می گیرند.

رییس جمهور موضوعاتی را در جرگه به دست تحلیل می سپارد که خودش از ارزیابی و حل و فصل آن عاجز است. متاسفانه این خطای اول نیست؛ بلکه بار ها تکرار شده است.

 آقای کرزی با ایجاد چنین جرگه ای در حقیقت مرتکب گناه نابخشودنی سیاسی می شود؛ چون نشستی بنام جرگه ی عنعنه ای مبنای قانونی ندارد و یگانه جرگه ای که در قانون اساسی ذکر شده است، لویه جرگه است. اگر دقیق تر موشکافی کنیم، مشروعیت لویه جرگه هم زیر سئوال می رود؛ چون قانون اساسی کشور بر اساس جرگه ای تنظیم و ترتیب شد که عده زیادی از متفکران سیاسی در برگزاری  آن مخالفت های بسیار داشتند.

از رنگ و بوی جرگه معلوم است که مدیران و شرکت کنندگانش را کسانی تشکیل می دهند که اربابان پول و قدرت در اطراف و اکناف افغانستان هستند. گمان می رود که بیشتر آنها را کسانی شکل می دهند که پیش از داشتن درایت سیاسی و آگاهی از وضعیت ناهنجار افغانستان و سامانمند کردن این کشور، به دنبال منافع رییس جمهور و تیم همراه شان باشند.

این جرگه، دارای پس منظری تاریک - همچون دیگر جرگه های افغانستان- خواهد بود. چون از یک سو به بحران ها و نا آرامی ها می افزاید و از سوی دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد که به منافع مردم و دولت افغانستان تمام شود. هیاهوی این جرگه با خشونت آغاز شد و عده زیادی از دانشجویان، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بی تردید با بحران ها و خشونت های بزرگتری، پایان خواهد یافت.

جرگه، صلاحیت مجلس نمایندگان را خدشه دار می سازد و در واقع، حق و وظیفه قانونی اعضای آنرا پایمال می کند. به بیان دیگر، رییس جمهور با ایجاد جرگه ی عنعنه ای، از اعتبار سیاسی و مردمی مجلس نمایندگان در بلندترین سطحش می کاهد و نظام دموکراسی که از آن حمایت کرده است را لکه دار و بدنام می سازد. چون در هیچ کشور دنیا، دموکراسی توام با جرگه های قومی و عنعنه یی وجود نداشته است و نخواهد داشت.

شاید، رییس جمهور فکر کند که جرگه ی عنعنه ای مردمی است و مردم آن را حمایت می کند؛ اما به باور درست باید گفت که مردمی که با تحمل رنج و انتحار و بدبختی به پای صندوق های رای رفتند و ناخن های شان بریده شدند و با صدها مشکلات، نماینده های شان را انتخاب کردند، هیچگاهی با برگزاری این جرگه راضی نیستند و این تصمیم رییس جمهور را، خلاف باورهای سیاسی شان می دانند.

با اینکه اعضای جرگه ی عنعنه ای را مردم شکل میدهند؛ اما باید اظهار کرد که آنها مردمی نخواهند بود که به اساس عدالت اجتماعی و سیاسی رییس جمهور بیایند. بی تردید، در جمع سهم داران این جرگه برده های تاریخی رییس جمهور نیز خواهند بود؛ چون رییس دولت به حضور و فعالیت مخالفان دیدگاهش، در این جرگه حاضر نیست و اگر به قیمت جانش هم تمام شود، آنها را از صحنه ی این جرگه، دور می اندازد.

گفته می شود که رییس جمهور بارها تصمیم گرفته است که قوه ی مقننه را رنجور و بدنام کند. او یکبار دادگاهی را ساخت که مهمترین شغلش ایجاد شکاف و فاصله بین قوای سه گانه بود و تا سرحد ایجاد بحران در میان مجلس نمایندگان، پیش رفت. دادگاه، میخ بی اعتباری و بی اعتمادی میان اعضای مجلس و قوای دیگر کشور، چنان محکم کوبید که برگشت به حالت اولی آن به سالها تلاش بی وقفه و مستمر نیاز دارد.

حالا، آب از سر گذشته است و روابط تنش آلود مجلس و حکومت، هم چنان داغ است. اگر افلاطون هم بجای او رییس جمهور می بود، بی صبرانه به دنبال بهانه ای برای کم اهمیت و بیکاره جلوه دادن مجلس بود. و اکنون جرگه عنعنه سنتی بهانه بزرگی برای بزرگترین مقام  سیاسی افغانستان شده است که یکبار دیگر مجلس را ناکام توصیف کند و حقوق قانونی آنان را بیرحمانه زیر پا کند. / عبدالبصیر مصباح

5555555555555555555555555555555

کد خبر: ۹۷۱۸۵۴۱۲ تاریخ انتشار: ۲۲/۷/۱۳۹۰ ۱۷:۱۳:۲۸
کرزی در بن بست، جرگه ایجاد می کند
     

کرزی در بن بست، جرگه ایجاد می کند

رییس جمهور کرزی گفته است که در آینده ی نزدیک لویه جرگه سنتی برگزار می کند. او در این نشست موضوعات مربوط به پیمان راهبردی میان افغانستان و آمریکا و مواردی که به سرنوشت افغانستان برمیگردد را به رأی اعضای جرگه می گذارد. رییس جمهور گفته است که ملت باید درباره سرنوشت کشور تصمیم بگیرد. گرچند از زمان برگزاری آن اطلاعات دقیق در دست نیست؛ اما نفس برگزاری جرگه های سنتی و قومی، اما و اگرهایی در پی دارد که بایست به بررسی گرفته شود.

حامدکرزی به چنین نشست ها خیلی پایبندی دارد. جرگه ها میراث نیاکان وی است. او هر وقتی به بن بست گیر مانده،  جرگه های سنتی را برگزار کرده است. جرگه ها بهترین راه فرار او از بن بست ها بوده است. وی با ایجاد جرگه، مردم را مسئول رخداد های سیاسی کشور قرار می دهد.

از آنجایی که نیاکان وی نابسامانی های کشور را با جرگه ها حل کرده اند، او نیز جرگه دایر می کند. او از یکسو از پدرانش تقلید می کند و از طرف دیگر، تنها دلیل او در برابر مخالفانش نیز همین است؛ دلیلی که توجیه پذیر نیست.

چنین نشست ها امروز به هیچ صورت به نفع افغانستان نیست. مسائلی که امروز دولت با آن درگیر است، موضوعاتی فراتر از توانایی سنجش مردم این سرزمین است.

رییس جمهور می خواهد که مردم، دولت و سرنوشت کشور را به بازی بگیرد. ما شورای ملی داریم؛ شورایی که از مردم افغانستان نمایندگی می کند و بزرگترین مرجع تصویب قانون در افغانستان است. او نقش پارلمان را کمرنگ جلوه می دهد و تلاش دارد که به رابطه ی شکسته ی حکومت و پارلمان ضربه ی محکمتری وارد کند  و بحرانهای کشور را افزایش دهد. او اعتماد مردم بالای نمایندگان را ضعیف تر می کند.

در نظر نگرفتن خواستها و کمرنگ کردن نقش نماینده های مردم در امور کشور، ضربه به جان عدالت و دموکراسی است. در شرایطی که کشور از هر سو آسیب می بیند، چطور یک رییس جمهور به خود اجازه می دهد که بالای نماینده های مردم خط بطلان بکشد و بر روی زخم مردم، نمک بپاشد.

لویه جرگه مصارف هنگفتی در بردارد، بودجه ی آن می تواند یک پهلوی کشور را آباد کند. او در حقیقت از پولهایی که برای ساخت و ساز افغانستان است برای جرگه های قومی مصرف می کند.

رییس جمهور، چندی پیش با هندوستان، پیمان استراتیژیک امضا کرد. این پیمان اذهان عمومی را به قبولی امضای پیمان با آمریکا وا می دارد. به بیان دیگر، پیمان با هند به نحوی پیش زمینه ای برای امضای پیمان با آمریکا است. اگر مردم از امضای پیمان هند اغفال شوند و آن را معادل با امضای پیمان با واشنگتن فکر کنند و در لویه جرگه امضای پیمان با ایالات متحده را بپذیرند، بی تردید لویه جرگه به بحران افغانستان می افزاید.

برگزاری جرگه، بازی با سرنوشت دانشگاهیان این کشور نیز هست؛ چون در دانشگاه پلیتخنیک دایر می شود و مانع ادامه ی تحصیل دانشجویان می شود و هزارها دانشجو را برای یکسال از ادامه ی تحصیل باز می دارد. همان طور که در گذشته برنامه های درسی دانشگاهیان قربانی برنامه های سیاسی حکومت شده است.

جرگه ی سنتی، مقام دادگاه ویژه را دارد. طوریکه دادگاه در افزایش بحران ها سهم فعال داشت و ماهها کشور را در نابسامانی قرارداد و شکاف بزرگی میان قوای سه گانه دولت ایجاد کرد، جرگه نیز در بحرانی شدن اوضاع و دو پارچگی دولت سهم خواهد داشت.

رییس جمهور سرمه ی آزموده را می آزماید، او می داند که چنین جرگه ها پاسخگوی نیازهای افغانستان نیست. وی در جریان دوبار حکومتش، از چنین جرگه ها به اندازه ی کافی تجربه دیده است؛ تجربه هایی که برای رییس جمهور واقعی، عبرت است.

حامد کرزی باری جرگه ی مشورتی صلح را برگزار کرد، او هیچ نفعی از آن بدست نیاورد. جرگه جز مصرف پول و مهمانی عده ای از اشخاص چیز دیگری نبود. پس از برگزاری جرگه ی صلح، نه تنها صلح نیامد؛ بلکه اوضاع وخیم تر شد و آتش جنگ شعله ورتر.

رییس جمهوری باید به دنبال گزینه های کاراتر و مدرن تر باشد تا از یک طرف خود و مردم را فریب ندهد و از سوی دیگر، دست کم بتواند دوایی برای درد مردم افغانستان پیدا کند. اگر مقام بر سر اقتدار به راهکارهای فرسوده نیاکانش توجه کند، بی تردید او بازی بزرگی با سرنوشت افغانستان را دارد رقم می زند.

بصیر مصباح

555555555555555555555555555555555

آسپريني به نام لويه‌جرگه!

"شمالی وال" هفته‌ی گذشته رییس جمهور كرزي در يك سخنراني تلويزيوني، استراتژي جديدي را در قبال روند صلح اعلام كرد. آقاي كرزي گفت ما با دولت‌ها طرف هستيم و مذاكره‌ي ما با دولت‌ها خواهد بود نه با گروه‌هاي وابسته به آن‌ها. تفسيري كه از اين سخنان به عمل آمد، گفته شد كه منظور آقاي‌كرزي از تعبير دولت‌ها، پاكستان است. اين كه در اين مدت حكومت افغانستان مي‌‌كوشيده است، مستقيماً با طالبان وارد مذاكره شود و دليل عمده هم آن بوده كه حكومت افغاانستان طالبان را فرزندان كشور مي‌دانسته و تلاش كرده تا از طريق تحريك احساسات، آنان را به دامان وطن بكشاند؛ اما گذشت زمان نشان داد كه نه تنها حكومت افغانستنان در اين راه پيروزي نداشته است بلكه وقت و هزينه‌هاي هنگفتي را تحمل كرده است. آقاي كرزي به مطلب ديگري نيز اشاره داشت، آن فرا خواندن لويه‌جرگه بود، او گفت: لويه‌جرگه را فرا مي‌خواند تا درباره‌ي پيمان‌هاي استراتژيك و مذاكره با دولت‌ها را با آن‌ها به مشوره بگذارد. اين در حالي‌ست كه لويه‌جرگه‌ی سنتي از سوي برخي نهاد‌هاي مدني، مجلس نمايندگان افغانستان، چند ماه قبل از اين نيز رد شده بود و تشكيل آن را غيرقانوني خوانده بودند. مجلس نمايندگان در هشتم سرطان سال جاري، زماني كه امضاي پيمان استراتژيك میان افغانستان و ايالات متحده مطرح بود، با تصويب قطع نامه‌یي، لويه‌جرگه را غيرقانوني خواندند و اعضاي مجلس نمايندگان اعلام داشتند كه قانون اساسي افغانستان، فقط يك لويه‌جرگه را به رسميت مي‌ شناسد. حال با اين وصف سخنان آقاي كرزي با چه واكنشي مواجه خواهد شد وچه نتايجي را به دنبال خواهد داشت؟
اما آن چه تا هنوز به ديد رسيده است، بار ديگر واكنش‌هاي منفي نمايندگان مردم را به دنبال داشته است. پاره‌یي از نمايندگان مردم و برخي رسا نه‌هاي گروهي بدين امر توجه كرده اند كه‌ آقاي كرزي مي‌‌كوشد با بي‌اعتبار كردن نهادهاي قانوني و درگير شدن با‌ آنان، راه را براي مجالس سنتي، ناكارآمد، فاقد مشروعيت و بار قانوني بگشايد و از اهميت نهاد‌هاي قانوني بكاهد. از تشكيل مجلس نمايندگان نزديك به ‌يك سال مي‌‌گذرد، اما بخشي از نمايندگان به دليل مخالفت با سياست‌هاي آقاي كرزي در جلسات آن مجلس حاضر نمي‌ شوند. اگر چنان‌چه تدوير لويه‌جرگه به زعم آقاي كرزي قانوني هم باشد و ميكانيزم لويه‌جرگه‌، آن گونه كه قانون اساسي افغانستان پيش‌بيني كرده است، تشكيل شود، باز هم حكومت از ميكانيزم پيش‌بيني شده توسط قانون اساسي، عدول خواهد كرد و به ‌يك اقدام غيرقانوني متوسل خواهد شد؛ زيرا هنوز شوراي ولسوالي‌ها تشكيل نشده است، تا حكومت با فراخواندن آن‌ها بتواند لويه‌جرگه را تدوير نمايد. با توجه به محدوديت‌ها و مخالفت‌هايي كه از سوي بسياري از نهاد‌ها ابراز مي‌‌گردد، پرسش اين جاست كه چرا آقاي كرزي بر انديشه‌هاي ناموجه خود تاكيد مي‌‌گذارد و براي عملي شدن آن پاي مي‌فشارد؟ رییس جمهوركرزي بايد به اين واقعيت پي ببرد؛ همان گونه كه گذشت زمان، استراتژي صلح با طالبان را به بن‌بست كشانيد و اينك آقاي كرزي راهي ديگري را در پيش گرفته است. تكيه كردن بر افكار ناسنجيده نيز به بن‌بست مي‌‌رسد و در اين مدت همه شاهد و ناظر انديشه‌هاي ناسنجيده او بودند. وقتي مذاكره با طالبان آغاز يافت، اكثر رسانه‌هاي كشور و برخي تحليلگران سياسي، تشكيل نهاد‌هاي صلح، مانند شوراي عالي صلح و كميسيون تحكيم صلح را ناكارآمد و فاقد راهبرد صحيح مي‌‌دانستند و سرانجام ديديم كه هزينه‌هاي هنگفتي بر مردم تحميل گرديد، بدون آن كه نتايج قابل قبولي به دست‌ آيد و اين بار نيز وقتي لويه‌جرگه مطرح گشت، كارشناسان از ديدگاه‌ها و مناظر گوناگوني، آن را مورد توجه قرار دادند و لويه‌جرگه را فاقد كارايي خواندند.
برخي تحليلگران روحيه‌ی جرگه خواهي آقاي كرزي را ناشي از حس نوستالژيك او نسبت به گذشته مي‌‌بينند و مي‌‌گويند به رغم آن كه ریاست آقاي كرزي محصول يك انتخابات پرتقلب است، اما با‌ آن هم مشروعيت نظام سياسي‌افغانستان و رياست جمهوري او نشأت گرفته از همان انتخابات است. انتخابات در حقيقت فصل جديدي از شيوه‌هاي حكومت داري‌ست كه مبتني بر قانون اساسي و ساز و كارهايي ويژه است. لذا حكومت كنوني افغانستان را مي‌توان يك دولت مدرن ناميد و نقدي هم كه صورت مي‌‌گيرد، بيشترينه با همين پيش فرض است. حال وقتي قانون اساسي وجود داشته باشد و ميكانيزم ارتباط با حكومت‌هاي بيروني در قانون اساسي افغانستان مطرح شده باشد، وزارت خارجه‌یي با همه طول وعرض آن موجود باشد و اختيارات رییس جمهور نيز در قانون اساسي، مشخص ومسجل شده باشد، چه نيازي به تشكيل لويه‌جرگه وجود دارد. لذا اين طيف تحليلگران بدين عقيد ه اند كه آقاي كرزي بار ديگر خواسته ‌يا ناخواسته درگير اختلافات داخلي و نقد‌هاي رسانه‌يی مي‌‌شود در حالي كه هنوز اختلاف با مجلس نمايندگان بر سر جاي خود باقي‌ست. گرچه اين حس آقاي كرزي قابل درك است اما قابل توجيه نيست. زيرا آن گونه كه پيداست آقاي كرزي با آن كه نهاد‌هاي قانوني وجود دارد، اما راه‌حلي كثيري از مشكلات سياسي و اجتماعي را در مراجعت به گذشته مي‌نگرد. دانشمندان علوم اجتماعي بدين انديشه اند كه راه گذار از گذشته به‌ آينده وقتي صورت مي‌گيرد كه گفتمان مسلط اجتماعي دچار بحران شده باشد و هويت‌هاي شكل گرفته در آن گفتمان نتوانند خود را تعريف كنند لذا براي تعريف هويت جديد به گفتمان‌هاي ديگري روي مي‌‌آورند. اما واقعيت آن ست كه ما به رغم داشتن حكومتي كه در گفتمان مدرن قابل تعريف است، هنوز بر هويت‌هاي گذشته‌ی خود تاكيد مي‌گذاريم و با گذشته‌ها خود را تعريف مي‌‌كنيم وحس برگشت به گذشته، براي ما قوي‌تر وپررنگ‌تر از رفتن به سوي آينده است. لذا مي‌‌كوشيم به گذشته برگرديم يا ناخودآگاه به گذشته كشانيده مي‌‌شويم و مشكلات خويش را نيز مي‌‌خواهيم با گفتمان گذشته حل كنيم. چندي قبل يكي از نمايندگان مجلس در اظهارات نادري بيان داشت كه آقاي كرزي در چند سال گذشته تلاش كرده است تا روحيه‌ی خان‌خواني را زنده كند و خود را به عنوان يك خان بزرگ تثبيت كند. براي بسياري اين تعبير و تعريف كمي‌ غريب بود؛ اما اگر نيك نگريسته شود، بي‌ترديد چنين بوده است. البته براي آقاي كرزي و همانند او هيچ مشكل نيست كه بتوانند خود را در گفتمان‌هاي سنتي بازيابي كنند، اما آن‌چه دشوار است؛ يكي آن است كه او رییس جمهور کشوری‌ست كه قانون اساسي آن به شكل مدرن نوشته شده و در آن حقوق شهروندان مد نظر قرار گرفته است و رییس جمهور در برابر حقوق شهروندان بايد احساس وظيفه كنند و در جهت خواسته‌هاي مشروع مردم گام بگدارند. دوم آن كه او با طرز ديد گذشته و با تاكتيك‌هاي كهنه به سوي مشكلات جديد مي‌‌رود و هر مشكلي با راه حل‌هاي فراخور خود، قابل حل است. براي حل هر مشكل اول‌تر و مهم‌تر از همه شناخت آن در اولویت است و بعد رفتن به طرف راه‌حل وميكانيزم آن. ما با پاكستان اختلافات مرزي داريم، حداقل يكي از وجوه اختلاف ما با پاكستان بر مي‌‌گردد به همين اختلافات كهنه‌یي كه ميان افغانستان و پاكستان وجود دارد. اين اختلاف با مراجعه به‌ آراي عمومي‌ حل نمي‌شود؛ زيرا اكثريت مردم با ذهنيت مشابه آقاي كرزي زندگي مي‌‌كنند. گذشته‌گرايي و شكوه موهوم گذشته، ذهنيت عام مردم ماست. حال با اين گونه ذهنيت چگونه مي‌توان به آراي عمومي‌ مراجعه كرد و راه حل را از آن‌ها جستجو كرد؟ گرچه از آقاي كرز ي انتظار نيست كه به‌ يك بارگی دل از گذشته بركند و در حال بيانديشد، اما اين انتظار وجود دارد كه او كوشش كند؛ به عنوان رییس جمهور يك كشور، حامي‌ قانون اساسي باشد و بكوشد پاي از حريم قانو ن بيرون نگذارد. اگر چنان‌چه به همين يك امر صادقانه عمل كند و قانون اساسي را مورد توجه قرار دهد، كثيري از مشكلات كشور حل خواهد شد. حال حكومت افغانستان اين تجربه‌ی ناكام و تلخ را در اختيار دارد كه مذاكره با طالبان به جايي نرسيد؛ براي رسيدن به نتايج مطلوب كوشش صورت گيرد كه از افراد آگاه به مسايل بين‌المللي سود جسته شود تا مذاكره با پاكستان به نتايج مطلوب دست يابد. سخن آخر آن كه اگر فرض را بر اين بگيريم كه مشوره با لويه‌جرگه و به نتايج مطلوب نيز خواهد رسيد، بايد به اين امر تفطن كرد كه آغاز مذاكره با پاكستان و هر كشور ديگر ‌آغاز يك پروسه است در پروسه‌ها، در هر مقطعي ممكن است، مشكلي و يا مشكلاتي غيرقابل پيش‌بيني ايجاد شود، براي حل اين مشکل باز هم بايد آقاي كرزي دست به تدوير لويه‌جرگه بزند ؛ آيا اين كار درستي خواهد بود؟ بدون شك كه اين كار نه ممكن است، نه مقدور. لذا بر حكومت است، به مذاكره به ديد يك روند بنگرد كه در هر مقطعي ممكن است، پرسش‌هايي پيش آيد و براي يافتن پرسش بايد ساز و كار‌هاي مناسب ايجاد كرد و بر آن نظارت داشت،چون لويه‌جرگه آسپريني نيست كه به مداواي همه بيماري‌ها به كار ‌آيد.


55555555555555555555555555555555

لوی جرگه یا سنت فسیل شده قبایلی!

۱۳۹۰ يکشنبه ۸ عقرب

-جمهوری سکوت

هادی میران

آن گونه که پیشینه تاریخی لوی جرگه نشان می دهد، غایت این پدیده در چهارچوبه منطق دیالیکتیک چیزی جز غایت اخلاق و نگرش قبایلی نمی باشد که تضاد و تخاصم بقای آن را ضمانت می کند. هرچند که نیت پنهانی آقای کرزی از تدویر لوی جرگه بریدن رخت شرعی و قانونی بر اندام اغراض غیر قانونی او می باشد، اما فرایند این پدیده در یک چشم انداز عمیق تر، تشدید تخاصم و تضاد های عمیق سیاسی اجتماعی می باشد که در نهایت بحران جاری را عمق و پهنای بیشتر می بخشد...

 

بر اساس اشاره  و استخاره آقای کرزی، در تاریخ 25 عقرب لوی جرگه یا مجلس سنتی دایر  می گردد. ظاهرن هدف از تدویر این مجلس اتخاذ تصامیم کلان در مورد مسایل مهم از جمله سرنوشت صلح با طالبان و نیازمندیهای امنتیی افغانستان می باشد. اما در واقعیت چنین نیست و قرار است که یک سری از تصامیم و برنامه های آقای ریس جمهور که در چهار چوبه قانون اساسی نمی گنجد از مجرای این مجلس سنتی مشروعیت کسب نمایند. پیشینه تاریخی لوی جرگه به ستیزه جوییهای درون قبایلی و منافع فیودالی در جامعه سنتی پشتون گره می خورد که عمدتن زمین داران و متولیان باورهای مذهبی برای استحکام اشرافیت طبقاتی و مذهبی به آن توسل می جستند. این سنت که نخست بر اساس مقتضای منافع فیودالی - مذهبی کار برد یافته است در گذر زمان به عنوان یک اهرم سیاسی در اختیار حاکمیت سیاسی قرار گرفته و به عنوان پوشه قانونی و شرعی برای اجرای مقاصد سیاسی به کار رفته است. اما پیشینه تاریخی و بیرون داده های لوی جرگه نشان می دهد که این پدیده به عنوان یک قرارداد قومی، قبل از همه چیز پوشه شرعی بر دسایس حاکمیت های سیاسی و مانع جدی در برابر رفتار و ارزش های مدنی بوده است. دست کم در یک صد سال اخیر، هیچ نشانه ی از بیرون داده های مثبت لوی جرگه قابل درک و دریافت نیست که در حل منازعات سیاسی- اجتماعی کارساز واقع گردیده باشد.

لوی جرگه در واقع سنت فرسوده قومی می باشد که به دلیل نداشتن ظرفیت دموکراتیک و فقدان منطق معاصر نمی تواند گره گشای معضلات پیچیده و چند بعدی معاصر افغانستان قرار بگیرد. از آنجاییکه وضع قانون، تعریف و تعیین مکلفیت های حقوقی دولت و همچنان نظارت بر رفتار دولت از وظایف و صلاحیت مجلس ملی می باشد، بنا بر این لوی جرگه یک پدیده بی معنی و فاقد مشروعیت می باشد که صرف به عنوان یک ابزار سیاسی بر متن قانون اساسی تحمیل گردیده است و اهمیت و اعتبار آن در ادبیات سیاسی - حقوقی، به معنی دسیسه سیاسی تعبیر می گردد. به عبارت دیگر، لوی جرگه  هرچند که در قانون اساسی به عنوان مظهر تجلی اراده ملی جایگاه حقوقی یافته است اما با توجه به پیشینه ناکار آمد و ماهیت قومی آن، مغایر با اعتبار حقوقی مجلس نمایندگان و مجلس سنا تعبیر می گردد. لوی جرگه علاوه بر اینکه از چشم انداز پدیدار شناختی، یک پدیده سنتی و فاقد ظرفیت دموکراتیک شناخته شده است، از چشم انداز حقوقی نیز تصرف در اعتبار و اختیار مجلس نمایندگان و مجلس سنا تلقی می گردد. نمایندگان لوی جرگه که بصورت سفارشی انتصاب می گردند  فاقد اعتبار تعریف شده حقوقی می باشند.

این سنت فرسوده در واقع با اغراض مشخص قومی درج قانون اساسی گردیده است تا حاکمیت از آن به عنوان پوشه حقوقی و شرعی برای اهداف و اغراض سیاسی بهره برداری نماید. در حالیکه اعضای  مجلس ملی و مجلس سنا در جایگاه تعریف شده ای حقوقی شان نشسته باشند، تدویر لوی جرگه با انتصاب نمایندگان ایلجاری و فاقد تعریف حقوقی، تلاشی است که به منظور فراهم کردن توجیه قانونی برای رفتار فراقانونی آقای کرزی صورت می گیرد. لوی جرگه که در مسیر تکامل تاریخی خود چیزی جز وسیله تامین منافع اشرافیت قومی و توجیه اغراض سیاسی چیزی دیگر نبوده است، اکنون نیز در همان مسیر به عنوان خنجر برنده بر گلوی دموکراسی استفاده می گردد. ظرفیت درونی این پدیده چیزی نیست که برایند آن همخوان با فضلیت های انسانی و ارزشهای دموکراتیک باشد. حتی از چشم انداز نمودار شناختی، لوی جرگه در عادی ترین حالت خود، ابزار تمدید جنایت اشرافیت قومی می باشد که در آن کمترین اثری از قابلیت همگونی و همخوانی آن با روش های معاصر مدیریت سیاسی اجتماعی، به چشم نمی خورد.

آن گونه که پیشینه تاریخی لوی جرگه نشان می دهد، غایت این پدیده در چهارچوبه منطق دیالیکتیک چیزی جز غایت اخلاق و نگرش قبایلی نمی باشد که تضاد و تخاصم بقای آن را ضمانت می کند. هرچند که نیت پنهانی آقای کرزی از تدویر لوی جرگه بریدن رخت شرعی و قانونی بر اندام اغراض غیر قانونی او می باشد، اما فرایند این پدیده در یک چشم انداز عمیق تر، تشدید تخاصم و تضاد های عمیق سیاسی اجتماعی می باشد که در نهایت بحران جاری را عمق و پهنای بیشتر می بخشد. لوی جرگه قبل از اینکه یک راهکار برای حل معضل باشد، خود یک معضل چند بعدی در برابر ترویج ارزشهای مدنی می باشد که فرایند آن به اختلال روند جامعه مدنی و اختلال در روند تمرین ارزشهای دموکراتیک منجر می گردد.

همگان می دانند که جناب ریس جهمور در جریان انتخابات پارلمانی تلاشهای پر هزینه ی را به انجام رساند تا افراد مورد نظر خود را وارد پارلمان نماید. اما از آنجاییکه نتایج انتخابات پارلمانی برخلاف میل و آرزوی جناب ریس جمهور رقم خورد، این بار تلاشهای پیدا و پنهان بیشتری از سوی ایشان صورت گرفت تا پارلمان را از مرکز اقتدار حقوقی آن بیرون آورده و به یک مرکز تجمع بی خاصیت تبدیل نماید. این تلاش ها که بصورت تعریف شده و با اهداف تعریف شده صورت گرفت، در نهایت دیواره های اقتدار حقوقی پارلمان را فرو ریخت و نگرانی های درد سر آفرین ریس جمهور را نیز فرو نشاند. اکنون که پیکره ی اقتدار حقوقی پارلمان درهم ریخته است، تدویر لوی جرگه وسیله موثری در دست آقای کرزی می باشد که با استفاده از آن می تواند بر ماده های مزاحم با منافع شخصی اش در قانون اساسی تغییر و تعدیل وارد نموده و از سوی دیگر بر اعمال بسیاری از اهداف و اغراض سیاسی که مشروعیت بخشیدن آن از مجرای پارلمان غیر ممکن به نظر می رسید، توجیه حقوقی و شرعی فراهم نماید.

پس با توجه به ظرفیت قومی و ماهیت استبدادی این پدیده، توسل به آن نیز چیزی بیشتر از تامین منافع قومی و فرو ریختن دیواره های نوساز امید به ارزشهای دموکراتیک نمی باشد. بیرون داده های رفتار سیاسی آقای کرزی نشان می دهند که در منظومه علایق جناب ایشان چیزی به نام تعهد و تقید به فضیلت های انسانی و ارزشهای دموکراتیک وجود ندارد. این گونه رفتار را در ادبیات سیاسی معاصر، حماقت سیاسی می نامند که به منظور فریب افکار خودی صورت می گیرد تا از طریق آن به قیمت توسعه شکاف اجتماعی بر مصئونیت اقتدار سیاسی افزوده گردد.

بنابراین تدویر لوی جرگه و توسل به این سنت فسیل شده قومی، هیچ گاهی نمی تواند حرکت منطقی برای تعریف و تدوین رفتار حقوقی و سیاست های دولت در برابر وضعیت موجود باشد. همانگونه که اشاره رفت، نیت آقای کرزی از تدویر لوی جرگه، فراهم کردن پوشه شرعی و حقوقی برای اهداف غیر قانونی می باشد که مشروعیت بخشیدن بر آنها از مجرای پارلمان نا ممکن گردیده است. فرایند تدویر لوی جرگه در واقع تیم آقای کرزی را در موقعیت فراتر از ماده های مندرج در قانون اساسی قرار می دهد تا برای ر سیدن به منزل مقصود با خیال راحت بتواند بر موانع قانونی فایق آمده و هر آنچه را که در موافقت و همخوانی با منافع خود تشخیص می دهند با دست باز و فارغ از هر گونه نگرانی به انجام برساند. پس بنا بر این تدویر لویه جرگه یک تلاش فراقانونی برای تامین منافع آقای کرزی می باشد که دورنمای آن از مصیبت های بیشتر و سنگین تری را به تصویر می کشاند.